با توجه به فضای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران برای تعیین جایگاه رییس جمهور دولت چهاردهم صحبت های کاندیدای دور دوم در خصوص مباحث صنعت و اقتصاد و علی الخصوص بازار سرمایه مواضع متعددی به همراه داشته است. آنچه تمامی مخاطبان فضای بازار سرمایه باید مشخصا بدانند آن است که مکانیزم بازار سرمایه بر اساس اصول کاملا منطبق بر علم مالی عمل می کند. در علم مالی بازار سرمایه آینه تمام قدی از اقتصاد و عملکرد شرکت های پذیرفته شده در بازار است. هر آنچه در این بازار می بینیم آثار تمام آن رخدادهایی است که در اقتصاد کلان، سیاست های کشور، صنعت و بطور خاصه ذات یک شرکت ناشر به وقوع می پیوندد.
اینکه یکی از نامزدهای ریاست جمهوری اشاره به حمایت دولت از بورس می کند، عملا حرفی بی اساس و راهکاری ناکارآمد است. اینکه دولت بخواهد از بازار سرمایه حمایت کند، مدیریت معلول است و نه مدیریت علت. چطور ممکن است قید علت را بزنیم و مدام منابع سوخت شده ای را صرف گذران روزهای موقت کنیم. حال بازار سرمایه ما از پس از نوسانات سال ۱۳۹۹ خوب نیست. در سه سال گذشته، بازار سرمایه ایران در سایه محدود کردنهای بزرگی روزانه جان داده است و سرمایهگذاران منابع مالی خود را از سایه این محدود کردن ها خارج کرده اند. رکود وسیعی در بازار سرمایه ایران حاکم شده و علت این رکود مشخصا موارد زیر بوده است:
۱. مضیقه شرکت ها در نقل و انتقال ارز بواسطه سختگیرانه تر شدن تحریم ها در واردات مواد اولیه، فروش محصول، خرید ماشین آلات و تجهیزات و توسعه شرکت ها
۲. قانونگذار سردرگمی که نوسانات تصمیمگیری او شبانه روزی، اقتصاد، صنعت و تجارت را دستخوش تغییر سیاست و رویه و تحمیل زیان های هنگفت می کند.
۳. محدودیت های زیرساختی صنعت بدلیل بدعهدی دولت در وظایف ذاتی اش. صنایع کشور روزی ایجاد شدند که تعهد کشور به آن ها تامین زیرساخت انرژی بوده ولی امروز همان رکن ساختاری بخش تولید را مجبور به سرمایهگذاری در ایجاد زیرساخت تولید کرده است. چرا پول سهامداران یک شرکت باید صرف وظایف ذاتی دولت شود؟؟
۴. هزینهکردهایی از جنس وظایف ساختاری دولت و بودجه کشور، از منابع شرکت های بازار سرمایه با اجبارهای مدیریتی سهامداران دولتی و شبه دولتی.
۵. قیمت گذاری دستوری که صنعت ایران را با فلاکت محض و ناامیدی در آتیه بلندمدت روبرو کرده است. روش قیمت گذاری که تنها رانت واسطین را فراهم کرده و دور از هر منطقی، آینده صنعت را در ابری تاریک فرو برده است.
۶. نرخ بهره سرمایهگذاری بدون ریسک در حدود سالیانه ۴۰درصد که جدا از آثار مخرب اقتصادی آن در فضای تامین مالی گران قیمت صنعت، منابع سرمایهگذاران را صرف نوسانات نرخ بازار پول می کند. این منابع تورم سنگین بازار کالا و خدمات سالهای آینده را خواهد ساخت.
۷. عدم وجود شفافیت در بازار بواسطه وجود اطلاعات نهانی. نمونه بارز رخداد پنهانی اردیبهشت ۱۴۰۲ هیچگاه فراموش نخواهد شد.
چطور انتظار داریم صاحب صنعت و دانش و سرمایه، داشته هایش را به باد این همه محدودیت بسپارد؟ چطور انتظار داریم سرمایه گذار سود بدون ریسک ۴۰ درصدی را کنار بگذارد و با ریسک های فاجعه آمیز به دنبال صرف ریسک پایین باشد؟
تاریخ مصرف صحبت های عوام فریبانه در خصوص بورس یا به درستی بگوییم بازار سرمایه به پایان رسیده است. اگر کاندیدی صحبت از حل و فصل ۷ سرفصل بالا نکند این یعنی به دنبال ساز و کار موقت بوده و عملا درک کاملی از مکانیزم بازار سرمایه و مفاهیم آن ندارد.
دانیال آستانه، کارشناس و تحلیلگر بازار سرمایه
نظر شما